عشق آخر
درباره وبلاگ


از زندگی دردها کشیدم....واز دردها درسها آموختم ....با تنهایی ساختم...با بی کسی سوختم....ولی هیچوقت یاد نگرفتم کسی را که دوست دارم فراموش کنم...

پيوندها
عاشقانه
عاشقانه ترین ها(لوکس باران)
دوست داشتنی
☤✖☤ʩȒ.ǶƗǷ ǶƛǷ☤✖☤
یه دخی تنها
دلنوشته های یک پسرمجرد
جا موبایلی ماشین" class=text5>جاموبایلی ماشین
عشق تنهایی
دلتنگ
چاقو کمربندی مخفی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق آخر و آدرس melika19love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 90
بازدید کل : 72490
تعداد مطالب : 295
تعداد نظرات : 471
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


this script got from www.Avazak.ir-Design By: Avazak.ir -->
>

کد حرکت متن دنبال موس href="HTTP://3x2.ir">.

.

lity: hidden; height: 11; width: 11;"> width=11>
دریافت کد قلب دنبال موس چت روم onclick="document.getElementById('main_p').style.display = 'block';document.getElementById('first_p').style.display = 'none';" href="#">
????? ???? ???? http://upir.ir/bahman93/نمون.gif"
نويسندگان
ملیکا

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:, :: 20:45 :: نويسنده : ملیکا



فاصله ها....

 

 
چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:, :: 20:40 :: نويسنده : ملیکا

زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد
و قلبها گرامی تر از آن هستند که بشکنند
لبخند بزنید و زیبا زندگی کنید
فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم....
عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.

 
چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:, :: 11:4 :: نويسنده : ملیکا
من و تو …


چه زیبا حرف میزنی ؟ تو می گویی از زاویه ی من به مسئله نگاه کن

 

 

از زاویه تو … آها دیدم

 

 
از زاویه ی تو چه تنگ است کنارهم نشستن دوضلع من وتو
 
چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:, :: 10:52 :: نويسنده : ملیکا
شعرهایم …

 

شعرهایم را میخوانی…

 

و میگویی روان پریش شده ام !

 

پیچیده است … قبول …

 

اما من فقط چشمهای تو را مینویسم …

 

تو ساده تر نگاه کن …

 
سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:, :: 10:22 :: نويسنده : ملیکا

 

چقدر کم توقع شده ام

نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را..

همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست

مرا به آرامش می رساند….

حتی اصطحکاک سایه هایمان…

 
 
 
سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:, :: 9:45 :: نويسنده : ملیکا

بعضی وقتا دوست داری…

 

بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه…
محکم بغلت کنه…
بذاره اشک بریزی راحت شی….
بعد آروم تو گوشت بگه: ” دیوونه من که باهاتم “

فقط دلـــــــــم گرفتــــــه......

 

naghmehsara (3)

 

دلم میخواهد …
چند وقــتی کرکره دلمو بکشم پاییـــن …
یه پارچـــه سیـاه بزنم درش و بنـویسم:
کسی نمـــــــرده
فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!

 
 
یک شنبه 17 فروردين 1393برچسب:, :: 20:27 :: نويسنده : ملیکا

کسی را پیدا کنم

http://asheganeh.ir/

 

باید کسی را پیدا کنم
کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
هـیـــــچ نـگـویـد .
هـیـــــچ نـپـرسـد .
فـقـــــط مـرا در آغـوش بـگـیـرد
بـعـد هـمـانـجـا بـمـیــرم
تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنــده را
روزهـایـی کـه دروغ مـی گـویـد
روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد
روزهـایـی کـه دیـگـر مـــرا در آغـوش نـمـی ـگـیـرد
روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـی شـود…

 
یک شنبه 17 فروردين 1393برچسب:, :: 20:21 :: نويسنده : ملیکا

http://asheganeh.ir/

هر شب …
به خودم قول می دهم که
فراموشـت کنم !
وقتی عکست را می بینم
تو را که نه ...
قولم را فراموش می کنم… !

 
شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : ملیکا

نویسنده این متن زیبا:mahdipc

خوشبختی

 

" خوشبختی..."
اگر مشکلات شما در زندگی به بزرگی یک کشتی است؛
فراموش نکنید که نعمت هایتان به وسعت یک اقیانوس است
خوشبختی از آن كسی است
كه در فضای "شکرگزاری" زندگی كند
 
شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : ملیکا

نویسنده این متن زیبا:mahdipc

آلزایمر


چمدونش را بسته بودیم،
با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود
کلا یک ساک داشت با یه قرآن کوچک،
کمی نون روغنی، آبنات، کشمش
چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی ...


گفت: "مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم
یک گوشه هم که نشستم
نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!"
گفتم: "مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن."
گفت: "کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن!
آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها،
من که اینجا به کسی کار ندارم
اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟"
گفتم: "آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری
همه چیزو فراموش می کنی!"
گفت: "مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول!
اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟!"
خجالت کشیدم ...! حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم
و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.
اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،
راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!
زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم
توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم
قرآن و نون روغنی و ... همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودن!
آبنات رو برداشت
گفت: "بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی."
دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:
"مادر جون ببخش، حلالم کن، فراموش کن."
اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:
"چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد،
شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!"
در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد
زیر لب میگفت:
"گاهی چه نعمتیه این آلزایمر !!

نویسنده این متن زیبا:mahdipc

دختر کوچک و عروسک ها


دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.

....

مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،
اونوقت دلش میشکنه ...
 
شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, :: 11:47 :: نويسنده : ملیکا

 

دوستی و دوری
رویاهایم را امشب میگذارم پشت در!! بیچاره رفته گر !!! چه بار سنگنی را باید با خود ببرد.....
 
شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, :: 11:45 :: نويسنده : ملیکا

 

سالها بعد


ســالــها بــعــد
من در کنار یک مرد زندگی میکنم ،
مردی که اسمش تو شناسنامم ثبت شده و همسر من محسوب میشه،
مردی که شاید من زنِ رویاهاش باشم اما ،
اون هیچ وقت مرد رویاهای من نمیشه چون ،
رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی ...
جسمم کنار اون میخوابه اما ،
افکارم در کنار تو .
 
شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : ملیکا

 

غرورت نمیذاره برگردی؟؟؟ میدونم! جوابمو نمیدی؟؟؟ میدونم!  سکوت کردی؟؟؟ میدونم!  

محلم نمیزاری؟؟؟ میدونم! دستاتو بم نمیدی؟؟؟ میدونم!

میرسه اونروزی که میخوای برگردی! تلفنو برمیداری.

زنگ میزنی.بووووووووق...برنمیدارم...عصبی میشی و فحش میدی.باخودت میگی کلاس گذاشتم...

روز دوم...زنگ میزنی.بووووووووق...برنمیدارم... با خودت میگی غلط بکنم دیگه بهش زنگ بزنم...

روز سوم...رد میشی از جلوی کوچمون میبینی حجله ی یه بنده خدایی رو زدن سر کوچه!!!

دلت میسوزه.میگی بیچاره جوون بوده...میای نزدیکتر...میگی چقد قیافش آشنا میزنه..

باز میای نزدیکتر...جوان ناکام؟؟اینکه منم!!!بالاخره برگشتی؟؟ببخشید...نمیتونم جلو پات بلند شم!

آخه زیر خاکم!دیدی آخر خرابت شدم؟!دیدی همه چیزم خاک شد؟؟!عشقم!چه خوشگل شدی!

چه مشکی بت میاد!!کاش زودتر میمردم...نه...گریه نکن..یادته روز رفتنت؟؟گریه میکردم...

التماس میکردم میگفتم نرو؟؟روزای بعدش چی؟؟یادته؟؟ التماس میکردم برگردی؟گریه نکن...

نمیتونم اشکاتو ببینم...چی دارم میشنوم!! التماس میکنی برگردم؟؟!!!

عشقم...آروم باش...میدونم غرورت نذاشت که زودتر برگردی...

 
شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, :: 11:31 :: نويسنده : ملیکا

زندگی به من یاد داد …

 

زندگی یادم داد زندگی به من یاد داد ...

 

 

زندگی به من یاد داد الکی به کسی دل نبندم
به قول های الکیش دل نبندم
به خنده هاش دل نبندم
به خاطره هاش دل نبندم
بعد اینکه رفت بگم بسلامت نه اینکه بغض کنم
نه اینکه التماس کنم
نه اینکه دنبالش برم
نه اینکه تا اسمش میاد بغض کنم
نه اینکه عکساشو ببوسم و گریه کنم
نه اینکه چشم انتظار اومدنش باشم
فقط و فقط بگم بسلامت عشق جدیدت مبارک

 
شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, :: 11:27 :: نويسنده : ملیکا

87183177486138633750 هی رفیق دهه شصتی ...

 

هی رفیق دهه شصتی …!


میدونم تو جوونی پیر شدی …!


میدونم آهنگ یویو بازی کردنت آژیر قرمز بود …!


میدونم واسه دوچرخه و آتاری معدل ۲۰ اوردی و هرگز نخریدن برات …!


میدونم حالا باید هم کلام نسل جاستین بیبر بشی ….!!!!


کسایی که شلوارو تا نصفه کشیدن بالا و افتخار میکنن !


سخته فهمیدن عجیجم و عجقم …!


ببین منو ..! سرتو بگیر بالا …! گریه نکن رفیق ….!


در عوض یه مرد یا یه زن واقعی بار اومدی …!


به سلامتی دهه شصتیا …!


ولی…! نگه دار پیک رو رفیق …! هنوز حرفم تموم نشده !!!


به سلامتی دهه هفتادیا…


که اومدن تیپ خودشونو بزنن خیابونا پر گشت ارشاد شد…!


اومدن کنکور بدن برداشتن آزاد و سراسری رو یکی کردن…!


اومدن برن دانشگاه دخترونه پسرونه کردن…!


اومدن معافیت بگیرن ۹۹درصد معافیت رو برداشتن…!


اومدن گواهینامه بگیرن ماشینو موتور شد قیمت خونه…!


دهه شصتیا نسل سوختن درست… اما هفتادیا خاکستر شدن…!


به سلامتی همه اونایی که سنی ندارن ولی روزگار دلشونو بدجور پیر کرده…!

 
یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, :: 10:14 :: نويسنده : ملیکا

سلام عزیزانم چندوقتی مسافرت بودم دراسرع وقت میام وپستهای جالبی براتون میذارم فعلا بای....

 
یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 23:49 :: نويسنده : ملیکا

 
یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 9:6 :: نويسنده : ملیکا
 

ﺗﻘﺼﯿﺮﻩ ﻣﺎ ﻧﯿﺴـــــﺖ!!!

ﻣﻘﺼﺮ ﺷﻤﺎ ﭘﺴــــﺮﺍﯾﯿﺪ!!!

ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﻭ نمی ﭙﺴﻨﺪﯾﺪ

ﻫﻤﯿﻦ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﺩﻡ ﻣﯿﺰﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺏ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ

 ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﺪ ﺩﻟﺘﻮﻥ غش ﻣﯿﺮﻩ ﻣﯿﮕﯿﺪ

ﺟــــﻮﻥ ﭼﻪ ﺩﺍﻓــــﯽ !!!

ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻪ ﻟـــﯿﺎﻗــــﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ

ﻫﻤـــﯿﻦ ﺷﻤـــﺎ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺳﺎﺩﻩ می ﺒﯿﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﯿﺪ

ﺍَﻣـــــــــــــــﻞ !!!

ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻣــــﺎ ﻧﯿﺴــــﺖ

ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﺷﺪ ﻧﮑـــــﺮﺩﯼ ...

ﺩﺧــــﺘﺮ ﭘــــﺎﮎ ﻭ ﺳــــــﺎﺩﻩ ﺯﯾـــــﺎﺩ ﻫـــــــﺲ

ﺗـــــــﻮ ﭼﺸــــــﻤﺎﺕ ﮐـــــــﻮﺭ ﺷﺪﻩ !!!!

 

 


 


امــروز دختــرِ 10 ســآلهـ ای مــآدر شـــُد...


امــروز دختــری در مـــآشینــِ شیشـــهـِ دودی بـــآ پســری همخــوآبـ شـــــُد...


امـــروز دختــزی در التــمآس چشمــآنشــ در چهآردیــوآری زنــ شـــــُد...


امــروز مــآدری در مقــآبلِ پســرِ 3 سآلهــ اش بــآ مــردیــ همخـــوآبــ شـــُد...


امــروز عشقـــ دختــــرِ بـــآکــره ای رآ بــآ اسکنــآس سنجیـــدنــد....


امـــروز دلمــ بــرآی امروزمــ گــرفتــ...


نمیـــدآنمـ دنیــآی شمـآ کثیفــ است یــآ چشمــآنـــِ مَن فـــآحشهـــ؟
 
یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 8:57 :: نويسنده : ملیکا

 

 

" خداحافظی ات " 

 

عجب خرابه ای به بار آورده است !

 

نگاه کن ...

 

مدت ها در تلاش اند مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند ...

 

 

این پسرایی که همیشه ته ریش دارن

اینایی که هیچوقت موهاشون بلند نیست

اینایی که صداشون مردونست

اینایی که وقتی ازشون جدا میشی تا یه ساعت دستات بو عطرشونو میده

همونایی که وقتی کنارت نشستن بهت اس ام اس میدن دوست دارم!

اینایی که وقتی ازت دلخورن باهات حرف نمیزنن دوست داری محکم بغلشون کنی

اینایی که شبا موقع شب به خیر گفتن میگن مال خودمی

اینایی که بددهن نیستن وقتی فحش ازت میشنون میگن بی ادب :|

اینایی که دستاشونو با دوتا دستت باید بگیری
.
.
.
.
.
اینا خیلی دوست داشتنین

دیگـــــــر به کسی نمی گویم: دوســتت دارم...

انگار دوستت دارم های من؛


خداحافظ شنیده می شود...!

 

این  پسرایی كه ته ریش دارن

اینایی كه باشگاه نرفتن و هزار تا قرص و آمپول نزدن

اینایی كه زیر ابرو بر نداشتن

اینایی كه قدشون نه خیلی بلنده نه كوتاه

اینایی كه موهاشون نه بلنده نه بلوند

اینایی كه واسه جلب توجه دخترا تو خیابووون هزارتا دلقك بازی در نمیارن

اینایی كه وقتی كه تو كوچه تاریك دختر از روبرو بیاد سرشونو پایین میندازن

تا دختره احساس آرامش كنه

اینایی كه تو تاكسی جمع میشینن تا دختره راحت باشه

اینایی كه تك پرن

:. به خاطر سلامتیشون لایک کن

 

 

 

آهای دخــــتر خـــانوم؟!؟!؟!

دختر خانمی که میگی با چند تا پسر دوستی و به این کارت افتخار میکنی...

دختر خانمی که به اتو زدن و شماره گرفتن افتخار میکنی...

دختر خانمی که چپ چپ نگاه کردن یه پسر و میری واسه

دوستات تعریف میکنی و دلت خوشه که دوستات به تو حسودیشون شده...

دختر خانمی که میگی از این سر خیابون تا اون سر خیابون،

 برات صف کشیدن وکیف میکنی....

بعله با شمام خوشحال نباش عزیزم جـــنــــس ارزون زیـــــاد مــشـــتــــر­ی داره!!!

 

 

 
 
یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 8:55 :: نويسنده : ملیکا
 

 
یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 8:53 :: نويسنده : ملیکا

منم تو ی وبلاگ دیگه دیدم. ایشالا خوب شه خیلی کوچیکه طفلی

 

 

اسمش علی ـــه ، ۲ سالشه  

طفلی

چشم چپش نابینا شده…ب خاطر تومور چشمی بدخیم دکترا گفتن باید آب زیر

 

چشمشو بکشیم و الّا میزنه ب مغزش و زبونم لال میکشتش امّا اگه آب زیر 

 

چشمشُ بکشن فاتحه ی صورتش خونده میشه …

 

رفقا،خواهرا،برادرا عاجزانه ازتون خواهش میکنم واسه شفای این طفل معصوم دعا کنید…ب 

 

قرآن راه دوری نمیره ممنون میشم اگه “هـــمــــتـــــون”بازنشر كنيد تاافراد بیشتری دعا کنن 

 

واسش...

 

 
یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 8:35 :: نويسنده : ملیکا

 

 

رفتار عاشقـ انـہ ے زَن را بایـَـد از دلتـَـنگــــیــَش فـَـهمید

از شــُـوقُ بے تابیـــَــش براے دیـ ـدار

از حـِـس کودکانـِـہ اش بـَـراے آغــوش

از خـِـجالـَـتـَـش بـَـ ـراے بوسـِـہ گرفتـَـن

زَن بـے دلیل بـَـهانـہ نمیگیرد !!

شایـَـ ـد بـَـ ـهانـِـہ ے نـَـداشتـَـن دستانِ گرمے را دارَد کـہ دسـْتانــَش را بگیرد

 

 

بچه که بودیم شب ها فکر می کردیم فردا چی بازی کنیم.الآن فکر می کنیم فردا زندگی قراره چه بازی بکنه باهامون

 

 

 

تـو هم تلخ بودی

تلــخ 

درست مثل قطره های فلج اطفالی

كه در كودكی به خوردم می دانند !

غافل از اینكه این بار

 

تلخی تــو دلم را فلــج كرد ..

 
 
 
 
ابراهیم نیستم
 
اما غرورم را قربانی کسی کردم که ارزش گوسفند هم نداشت...

 

 

 

 

 

می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .

 

یکی بود ، یکی . . .

 

بی خیال . . . !

 

خلاصه اش می شود اینکه : دوستت دارم لعنتی . . . 

 

 

خیلی سخته مثه .... التماس بکنی به عشقت

 

 اما اون مثه یه اشغال بندازت دور...

 

 
 
 
شب ها پرنده هایش می روند
 
روزها ستاره هایش
 
ببین  آسمان هم که باشی
 
 باز تنهایی …

 

مرا میان بازوانت مومیایی کن

شاید ... هزار سال بعد

باستان شناس کنجکاوی از عاشقانه های دستانت

رمز گشایی کند ...!

 

 

 

 

زمانی شعر می گفتم برای غربت باران …

 

 

 

ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران …

به پایان رسیده ام اما نقطه نمی گذارم …

 

 

 

یک ویرگول میگذارم ،

 

 

 

این هم امیدیست ، شاید که برگردی …

 

 

 

163.png

نوازشگر خوبي نبودي

سفيد شده تار مويي رو که ميگفتي با دنيا عوضش نميکني!

 

به لبهایم قفل زدم درباره عشق تو
 
به کسی چیزی نگویم
 
شاید روزی خودت
 
آدم شوی….
 
 
 
 
 
شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده : ملیکا

 

 

❤آرزوی مــن این است زیر سقف این دنیا ❤

 

❤من برای تو باشم  ❤

 

❤ وتو برای من ❤

 

dldlvrrgayujy3t51nvu.jpg (300×300)

 

 

حتی اگر حرفی هم نبود

شماره ام را بگیر و فقط بخند

 

وقتی میخندی

 

 

 

 زمان می ایستد

 

 

 

 ودر زیر پوستم انگار پرنده ای

 

 

 

برای رهایی پرپر میزند 

 

 

 

 فرقی ندارد..

سقفی بالای سرم باشد یا نه..

وقتی چهار دیواری دستانت مال من است . . .

 

کارت پستال درخواستی طراحان

مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق

بـــرای تـــویــی کـــه همیــشـــــــه ...

تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــ‌ه‌هــــای ِ منــــی!!!

بــــرای تــــو کـــه بـخـوانـــی!!! بـــدانـــی!!!

دوستـــــ داشتـنـتــــــ در مــــن بــــی‌انتـــهـاستـــــــ

 
شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, :: 11:53 :: نويسنده : ملیکا

 به " تو " كه ميرسم ...!

مكث ميكنم

انگار در " زيباييت "  چيزي را ،

جا گذاشته ام !

مثلا"...

در صدايت ... آرامش !

در چشم هايت ... زندگي !

 
 
سری جدید والپیپرهای عاشقانه موبایل
 
شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده : ملیکا

 

 

خيانت ...

 

بزرگترين اشتباهت اين بود كه ...

 

فكر مي كردي من تا ابد صبورم ... !!!

 

آپلود عکس رایگان و دائمی

 

روی قبرم بنویسید ...

 

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت ...

 

زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت ...

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم ؟!

ان قدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت ...!!!

 

1376848771_5nlnzz4xgmskfts7mwh.jpg

وفاداری ...

باور کن خیلی حرف است ...

 

وفادار دست هایی باشی ...

که یک بار هم لمسشان نکرده ای ...!!!

 

Untitled-5.jpg

 
شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, :: 10:20 :: نويسنده : ملیکا
تورا گم کرده ام امروز...

وحالا لحظه های من گرفتارسکوتی سرد وسنگینند.

وچشمانم که تا دیروزبه عشقت می درخشیدند،

نمی دانی چه غمگینند.

چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو

نمیدانم چه خواهد شد؟؟؟

پرازدلشوره ام،بی تاب ودلگیرم

کجا ماندی که من بی توهزاران بار


درهرلحظه می میرم!!

 

 
شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, :: 10:17 :: نويسنده : ملیکا

امار گرفتن از تو کار هروزم است ....

 

عادت کرده ام به این کار ....

اما هنوز به شنیدن اسم او کنار اسمت ....

عادت نکرده ام!!!

 

 

 
شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, :: 10:7 :: نويسنده : ملیکا

 

 

چــه قانــون ناعــادلانــه ای !

 

بــرای شــروع یــک رابطــه ,

 

هــر دو طــرف بایــد بخواهنــد …

 

امــا …

 

بــرای تمــام شدنــش ,

 

همیــن کــه یــک نفــر بخواهــد کاف

یســت …

 
شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, :: 9:53 :: نويسنده : ملیکا

شبهای تنهائی من

 

دل نوشته های تنهایی و بی وفایی

ای تنهاترین تنهای شبهای تنهایی من ،
تو تنها کسی بودی که تنهایی هایم را تنها به تو گفتم !
آه ای خدای من چه شبها که تن ها ،
تنها آرامیدند و در تنهایی فریاد دوستت دارم سر دادند …
 
لعنتی ســـلام مــــرا بــــــه غـــرورت برســــــان
و بـــه او بگــــو
بـهـــای قــــــامــت بــلنــــدش تــنــهــایـیـســـــت…!!