
|
چهار شنبه 4 تير 1393برچسب:, :: 18:34 :: نويسنده : ملیکا
و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که همدمت اجازه بوسیدن دهد و تو با نهایت عشقی که در دل داری بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت19:04---9 تير 1393
لب بر لبت مي گذارم
تا تمام کلمات ممنوعه را بي آنکه گفته شوند بي آنکه شنيده شوند لمس کني ![]() ![]() ![]() سعید
![]() ساعت11:27---7 تير 1393
خسته ام...دلم آغوشت رامیخواهدکه درآن آرام بگیرم...آنقدرآرام،که دیگربرنخیزم...
![]() ![]() سعید
![]() ساعت11:24---7 تير 1393
به پایان می رسدازفردا برایم چیزی نگو!من نمی گویم فرداروزدیگری ست/فقط می گویم توروزدیگری هستی،تو فردایی همانی که باید بخاطرش زنده بمانم.
![]() ![]() ![]() سعید
![]() ساعت21:34---5 تير 1393
دوستت دارم کمترازخداوبیشترازخودم چون به خداایمان دارم وبه تو احتیاج!!شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد.بیدارباش من باسبدی پرازبوسه می آیم آن راقبل ازچیدن روی گونه هایت می کارم تابدانی ای خوبم دوستت دارم.
![]() ![]() ![]() سعید
![]() ساعت1:12---5 تير 1393
{عشق}به کوه گفتم عشق چیست؟لرزید.به ابرگفتم عشق چیست؟بارید.به بادگفتم عشق چیست؟وزید.به پروانه گفتم عشق چیست؟نالید.به گل گفتم عشق چیست؟پرپرشد.وبه انسان گفتم عشق چیست؟اشک از دیدگانش جاری شد وگفت دیوانگیست.
![]() ![]() ![]()
![]() |