
|
سه شنبه 8 مهر 1393برچسب:, :: 13:32 :: نويسنده : ملیکا
زن ها موجوداتی هستند که اگر دوستتان داشته باشند،
فقط کافی ست وقتی اسمتان را صدا می زنند به جای "جانم" ، بگویید "بله" تا بزنند زیر گریه!! شما را به خدا این چیزها را بفهمید! دل زن ها روزی هزار بار می لرزد و می ریزد و خالی می شود؛ شما را به مردانگی تان، وقتی دیوانه می شوند و بیخودی بهانه می گیرند، فقط بغلشان کنید و برای هیچ چیز راه حل نشانشان ندهید . نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت14:03---8 مهر 1393
با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.
عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم. با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم. همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم. همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم. و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم. با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم. عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم. با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم. همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم. همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم. و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست. همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی. اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ، آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام. ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ، عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است. با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت. و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت. با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن. با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن. با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز. پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش. ![]() سعید
![]() ساعت13:58---8 مهر 1393
گفت تا آخرش با تو ميمانم
گفتم آخرش کجاست؟ گفت آخر دنياست گفتم آخر دنيا کجاست؟ گفت از نگاهم پيداست گفتم نگاه تو، رو به کجاست؟ گفت نگاهم رو به پايان زندگيست گفتم پايان زندگي کجاست؟ گفت لحظه اي که از عشقت ميميرم ![]() ![]() ![]()
![]() |