
|
سه شنبه 2 دی 1393برچسب:, :: 21:34 :: نويسنده : ملیکا
![]() برای عشق زندگی ام !
آغوشت ، آخرین سرپناهم ، در لحظه ای که تنها به تو نیاز دارم آغوشت ، تنها راه آرامش ، در لحظه ای که دلم گرفته و میخواهمت… آغوشت ، یک جای گرم ، جایگاهی امن ، تنها برای من در آغوش توام و سرم بر روی سینه هایت تا با شنیدن تپشهای قلبت بشنوم زمزمه ی دوستت دارم هایت را… در آغوش توام و به حسی رسیده ام که با تمام وجودم میفهمم چقدر زندگی با توزیباست و من اینجا را با هیچ چیز عوض نمیکنم ، وقتی تو در کنارمی احساس آرامش میکنم یک احساس پاک ، به دور از هوس ، تنها تو را میخواهم ای همنفس می بوسمت ، تو را در میان خودم میگیرم و در آن لحظه آرزو میکنم لحظه رفتنم از این دنیا ، در آغوش تو بمیرم در نهایت دوست داشتن ، زیباترین حس دنیا ، این لحظه را نگیر از من ای خدا و آنگاه که ستاره ها میدرخشند در آسمان عشقمان تو هستی در آغوشم و تکرار میشوی هر لحظه برایم تا لحظه طلوع… آغوشت ، تنها جایگاه من ، تو هستی تا ابد برای من… در میان گرفته ام تو را ، میخواهمت تا ابد ، این لحظه همیشه در خاطرت بماند… نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت13:13---19 دی 1393
عشق اگر عشق باشد ؛
هم خنده هایت را دوست دارد ، هم گریه هایت را …. هم شادی ات را دوست دارد ؛ هم غم هایت را … هم لحظه های شادابی ات را می پسندد ، هم روز های بی حوصلگی ات را … هم دقایق پر ازدحامت را همراهی میکند ، هم دقایق تنهایی ات را … عشق اگر عشق باشد ، هم زیبایی هایت را دوست دارد ، هم اخم هایت را در روزهای تلخی … هم سلامتت را می پسندد ، هم روزهای گرفتاری و بیماری همراهی ات می کند … عشق اگر عشق باشد ، با یک اتفاق ، تو را تعویض نمی کند ، همراهی ات می کند تا بهبود یابی … عشق اگر عشق باشد ، هر ثانیه دستانش در دستان توست ، در سختی و آسانی … تا ابد... ![]() پاسخ:لایک داره سعید
![]() ساعت23:58---2 دی 1393
عشق لالایی بارون تو شباست
نم نم بارون پشت شیشه هاست لحظه ی شبنم و برگ گل یاس لحظه ی رهایی پرنده هاست تو خود عشقی که همزاد منی تو سکوت من و فریاد منی تو خود عشقی که شوق موندنی غم تلخ و گنگ شعرای منی وقتی دنیا درد بی حرفی داره تویی که فریاد دردای منی تو خود عشقی که همزاد منی تو سکوت من و فریاد منی دستای تو خورشید و نشون می دن چشمای بسته مو بیدار می کنن صدای بال پرنده رو لبات تو گوشام دوباره تکرار می کنن زندگی وقتی که بیزاری باشه روز و شبهاش همه تکراری باشه شاید عشق برای بعضی عاشقا لحظه ی بزرگ بیداری باشه عشق لالایی بارون تو شباست نم نم بارون پشت شیشه هاست لحظه ی عزیز با تو بودنه آخرین پناه موندن منه تو خود عشقی که همزاد منی تو سکوت من و فریاد منی ![]() پاسخ:مرسی مرسی سعید واقعا عالیه یه دنیا ممنونم عزیزم. سعید
![]() ساعت23:46---2 دی 1393
خدای اسمانی من هوایش را داشته باش...
خدایی دارم در آسمان با تمام وجود می پرستمش ستایش اش می کنم می خوانمش .... دوستش دارم....... و خدایی دارم در زمین ...انتظارش را می کشم به شوق دیدارش اشک می ریزم و ثانیه ها را سپری می کنم خدای زمینی من تویی آنقدر دوستت دارم که هیچ چیز مقدارش را نمی داند....... خدای آسمانی من ای خالق خدای زمینیم این بهترین آفریده ی زمینی را هیچوقت از من مگیر.. دوستت دارم نه به اندازه ای که فکر می کنی عاشقت هستم نه به اندازه ای که احساست آن را بیان می کند... دوستت دارم فقط به اندازه ای که خدای آسمانیم می داند...... ![]() پاسخ:عالیه مرسی...واقعا نمیدونم چی بگم خیلی خیلی قشنگ بود :) ![]()
![]() |