
|
یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 8:35 :: نويسنده : ملیکا
رفتار عاشقـ انـہ ے زَن را بایـَـد از دلتـَـنگــــیــَش فـَـهمید از شــُـوقُ بے تابیـــَــش براے دیـ ـدار از حـِـس کودکانـِـہ اش بـَـراے آغــوش از خـِـجالـَـتـَـش بـَـ ـراے بوسـِـہ گرفتـَـن زَن بـے دلیل بـَـهانـہ نمیگیرد !! شایـَـ ـد بـَـ ـهانـِـہ ے نـَـداشتـَـن دستانِ گرمے را دارَد کـہ دسـْتانــَش را بگیرد
بچه که بودیم شب ها فکر می کردیم فردا چی بازی کنیم.الآن فکر می کنیم فردا زندگی قراره چه بازی بکنه باهامون
تـو هم تلخ بودی تلــخ درست مثل قطره های فلج اطفالی كه در كودكی به خوردم می دانند ! غافل از اینكه این بار
تلخی تــو دلم را فلــج كرد .. ![]() ابراهیم نیستم
اما غرورم را قربانی کسی کردم که ارزش گوسفند هم نداشت...
می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .
یکی بود ، یکی . . .
بی خیال . . . !
خلاصه اش می شود اینکه : دوستت دارم لعنتی . . .
خیلی سخته مثه .... التماس بکنی به عشقت
اما اون مثه یه اشغال بندازت دور...
![]() شب ها پرنده هایش می روند
روزها ستاره هایش
ببین آسمان هم که باشی
باز تنهایی …
مرا میان بازوانت مومیایی کن شاید ... هزار سال بعد باستان شناس کنجکاوی از عاشقانه های دستانت رمز گشایی کند ...!
زمانی شعر می گفتم برای غربت باران …
ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران … به پایان رسیده ام اما نقطه نمی گذارم …
یک ویرگول میگذارم ،
این هم امیدیست ، شاید که برگردی …
نوازشگر خوبي نبودي سفيد شده تار مويي رو که ميگفتي با دنيا عوضش نميکني!
به کسی چیزی نگویم
شاید روزی خودت
آدم شوی….
![]() نظرات شما عزیزان:
چ پست طولانیه گذاشتی
راسی سلام ابجی گلم ممنونم ک بهم سر زدی وب زیباییییییییییی ساختی دمت گرم بازم بیا پیشم تازه اپیدم خوشحال میشم نظرتو راجعشون بدونم منتظرت هستم راسی من لینکت کردم اگه دوس داشی لینکم کن پاسخ:سلام لینکت کردم باهمون آدرسی که گفتی ولی نمیدونم چرا از قسمت لینک دوستان تو صفحه اصلی وبم که میرم وبت باز نمیشه.... ![]()
![]() |