
|
چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : ملیکا
شاید برایت عجیب است این همه آرامشم... خودمانی بگویم: به آخر خط که برسی دیگر فقط نگاه میکنی...
نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت11:27---16 مرداد 1393
دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم.... کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک برگشت و دید کسی نیست. کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی سعید
![]() ساعت14:13---15 مرداد 1393
شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم
که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم رسيدن شب را بهانه ميکنم و باز شب مي رسد و صبحي ديگر و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم بگذار ميان شب و روز باقي بماند که چه قدر دوستت دارم......! ![]() ![]() ![]()
![]() |