
|
سه شنبه 21 مرداد 1393برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : ملیکا
میــבوלּــے בِلتـَنــــگے چیـــﮧ ؟
בِلتَنـــــگے یَعنـــے بشـینــے با یاבِشــ بـﮧ ـפֿـاطــراتـِتـــ فِکــر کُنـــے .. اونوَقتــﮧ کـﮧ یـﮧ لَبـפֿنـــב میـــاב رو لَبـِتـ وَ لــے .. وَلــے چَنــב لَـפــــظﮧ بَعـــב شُـــروع اَشــکـهای لَعنَتـــے نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت10:07---31 مرداد 1393
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی ... غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی با من به جمع مردم تنها خوش آمـدی بین جماعتی که مرا سنگ می زنند می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی راه نجات از شب گیسوی دوست نیست ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی ... پایان ماجرای دل و عشق روشن است ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی ... ماهورررررررررررررر
![]() ساعت19:21---22 مرداد 1393
صلامممممممم خوبی شیرین جان وبلاگت قشنگه ولی یکم غمگینه
شاد ش کنی خوبه پاسخ:ماهور نظرت برام خیلی محترمه ولی من این غمه تو وبمو دوس دارم یه جورایی شرح حاله زندگیمه.معذرت میخوام اگه وقتی میای اینجا غمگین میشی. منو ببخش ![]()
![]() |