
|
جمعه 25 مهر 1393برچسب:, :: 14:34 :: نويسنده : ملیکا
تنهایی من...قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی! که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری... نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت19:15---29 مهر 1393
حس تنهایی
یک لحظه با شکستن قلب مهربانت، قلب من نیز می شکند، اینگونه دلگیر نباش، یک لحظه غم تو مرا به ماتم می نشاند! یک لحظه اشک ریختنت، دلم را می سوزاند، اشک نریز که یک عمر مرا گریان خواهی دید! طاقت ندارم ببینم که از لحظه های در کنار من بودن اینگونه پریشانی، اگر تو را آزار می دهم دست خودم نیست، عاشقم و دلم نمی خواهد که روزی دوباره تنها شوم! اگر تو را با حرفهایم می رنجانم مرا ببخش، من گرفتار توام، طاقت بی تو بودن را ندارم! اگر یک روز بی تو باشم، دنیا برایم تیره و تار خواهد بود، بیخیال زندگی، من نیز خواهم رفت، به جایی که دیگر حس نکنم که بی تو هستم! یک لحظه با سکوتت، صدای فریاد مرا خواهی شنید، سکوت نکن، تا ناله نکند قلبی که طاقت سکوت تلخ تو را ندارد! یک لحظه با نبودنت مرا به آتش خواهی کشید، حالا که آمدی برای همیشه با من باش که طاقت سوختن را ندارم! یک لحظه بی محبتی ببینم، از غم و غصه می میرم، یک لحظه حس کنم که از من خسته ای، دیگر به من نگو چرا اینک دلشکسته ای؟! نمی خواهم یک لحظه دور از تو باشم، وای به آن روزی که یک عمر بی تو باشم، آن روز عمری باقی نخواهد ماند، زیرا در همان لحظه ی رفتنت، دیگر مرا نخواهی دید! ![]() ![]()
![]() |