
|
چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:, :: 23:11 :: نويسنده : ملیکا
![]() نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت18:28---29 آذر 1393
دل بی طاقت... دل بی طاقت گریه نکن میدونی اون نمیاد تو دیگه رفتی از یاد حالا اون یار دیگه داره اشکات فایده نداره با تو کاری نداره هرچی که بین من و اون بود از جنس گناه شد اون دنیام هم تباه شد خونه ای که با خونه دل و دیده بنا کردم رو سرم یک شب خراب شد همه کس ای عشقم کجایی مثل ابر بهاری اشکام داره میریزه بیا با داون صدای نازت بازم اسمم صدا کن آغوشتو رها کن اگه بعد از بی وفاییت هنوزم عاشق نبودم آره نفرینت می کردم چکنم آتیش عشقت تنمو خاکستر کرد عزیزم دورت بگردم اگه با چشای پر اشکم رو به رو بشی زودی میفهمی که چقدر عاشق بودمو واسه نگاه تو مردم خیلی بی رحمی باید از اول میدونستم دلت واسه من جایی نداره باشم و نباشم پیش تو عزیزم دیگه فرقی نداره رفتیو تو گذاشتی تنهام خنده خشکید رو لبهام گریه یاره آشنا شد با چشمام هم صدا شد... ![]() ![]() ![]() سلام سعید مرسی مچکرم عالی بود عالی :) ![]()
![]() |