
|
سه شنبه 9 دی 1393برچسب:, :: 18:8 :: نويسنده : ملیکا
![]() من را ،
شمعدانی ای بدان در گلدانی کوچک که بیشتر از آب و آفتاب ؛ به تو نیاز دارد ... چی تو چشاته که تو رو انقد عزیز میکنه؟
این فاصله داره منو بیتو مریض می کنه! این که نگات نمیکنم یعنی گرفتار توام! رفتن همه… ولی نترس! من که طرفدار توام هر چی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتیم هیچ وقت نخواستم ببینیم تو لحظهی ناراحتیم نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت11:00---10 دی 1393
هرگز نروووووووو از دور دوستت داشتم ! بی هیچ عطری آغوشی نگاهی یا حتی بوسه ای تنها دوستت داشتم … اما حالا اگه دور شی … چه کنم با اینهمه وابستگی … دور نشی ها ... ![]() پاسخ:سعید مرسی خیلی خیلی ممنونم گلهاتم قشنگن مچکرم ![]()
![]() |