
|
یک شنبه 21 دی 1393برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : ملیکا
اگر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد از هر جای دنیا چمدان کوچکم را میبندم راه میافتم ایستگاه به ایستگاه… مرز به مرز… پیدایت میکنم ، کنارت مینشینم بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم… نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت22:51---21 دی 1393
چقدر دوستت دارم جمله ی زیبائیست♥ ♥ ♥
وقتی که آن را از زبان شیرین و قلب پر احساست میشنوم دلتنگم اما... دلتنگی هایم را به یاد دیدنت شیرین کرده ام... وجودم آغوشت را میطلبد..♥ ♥ ♥. محبوب من هرکجای دنیا که هستی... یادت باشد مردی در این سوی دنیا برای رسیدن به تو ثانیه شماری میکند... مهم نیست که کجاست و چه میکند... مهم نیست که چقدر دور است... مهم این است که دلش با توست... چون دوستت دارد...♥ ♥ ♥ اینجا مینویسیم تا رویاهای شیرین باهم بودنمان بماند برای همیشه...مینویسیم تا از خدایمان بخواهیم وصال این عشق پاک و محکممان را...مینویسیم تا وقتی که آخرین نفس هایمان را در آغوش هم بزنیم...♥ ♥ ♥ ![]() سعید
![]() ساعت22:36---21 دی 1393
انتظار...
بهترینم... این روزها من نشاني از تو ندارم،اما نشانيام را براي تو مينويسم در عصرهاي انتظار، به حوالي بي كسي قدم بگذار! خيابان غربت را پيدا كن، وارد كوچه پس كوچههاي تنهايي شو! كلبهي غريبيام راپيدا كن، كنار بيد مجنون خزان زده و كنار مرداب آرزوهاي رنگيام، در كلبه را باز كن و به سراغ بغض خيس پنجره برو! حرير غمش را كنار بزن! مرا خواهي ديد با بغضي كويري كه غرق انتظار است، پشت ديوار دردهايم نشستهام... "به اندازه تمام انتظارها بیقرارت هستم عزیزتر از جانم!... بیا منتظرم ![]() ![]()
![]() |